آیرونی سقراطی، نوعی تجاهل عارف است؛ فردی دانا و آگاه وانمود میکند درباب مطلبی آگاهی ندارد اما در دیالکتیکی هدفدار که میان خود و مخاطب برقرار میسازد، مخاطب را به ناآگاهیاش در مقابل گوینده دانا، آگاه میسازد: «سقراط همواره طوری سخن میگفت که گویی نسبت به امری جهالت دارد» (Colebrook). میتوان سه ویژگی را از مؤلفههای اصلی این نوع آیرونی دانست: ۱) بروز آن از سوی فردی دانا؛ ۲) پنهان داشتن دانایی و وانمود سازی به نادانی. در این نوع آیرونی، آیرونیست با نقاب جهالت، سادهلوحی و ناآگاهی، خود را کمارزشتر از آنچه هست، نشان میدهد (Green)؛ ۳) کارکرد این نوع آیرونی آشکار شدن حقیقت است و «نه استهزاء طرف مقابل که به برتری خود باور داشته، بلکه هدایت او در مسیر فرزانگی، از طریق درکی که نسبت به ناآگاهی خود پیدا خواهد کرد» (ibid). آگاهی و معرفت، پیشزمینه ظهور آیرونی سقراطی است. از لوازم بروز چنین آیرونیای، گفتگو و مکالمه است؛ مکالمهای که در یک طرف آن، فردی دانا و آگاه، و در طرف دیگر مکالمه، فردی ناآگاه و یا لااقل کم اطلاع قرار دارد. مکالمهای که در روند بحث، فرد دانا، جریان سخن را طوری پیش میبرد که ناآگاهی طرف دیگر گفتگو آشکار میشود.
در مقالات شمس، طرح بسیاری از مباحث و موضوعات، در قالب گفتگو و مکالمه مطرح شده است. گفتگویی که در راستای روشن شدن موضوعی مطرح میشود و همچنان پیش میرود تا در بستر این مکالمه، حقیقت، آشکار شود:
او حدیثی روایت کرد […] من دیدم او را حالتی است، خواستم او را از آن تفرقه به جمع آرم، به سخنی که مناسب این سؤال او باشد ، گفتم: آن حدیث که میفرمایی که اختلاف است که حدیث هست یا نه، اما نظیر این حدیث که «العلماء کنفس واحده» در قرآن کجاست؟ او پنداشت که من از او سؤال میکنم، زود جواب گفت که «انما المؤمنون اخوه. و ما خلقکم و لا بعثکم الا کنفس واحده» بعد از آن به خود فرو رفت، دانست که غرض من سؤال نبود، غرض من چه بود (مقالات شمس)
شمس در مکالمهای که میان او و مخاطب صورت گرفته است، قدم به قدم و با استفاده از پاسخهای مخاطب، به نتیجه مورد نظر میرسد. در نمونهای دیگر از این دست آمده است:
گفت: زیستن در دنیا اولیتر از رفتن به آخرت. گفتم: چرا؟ گفت: زیرا قومی را ارشاد میکند و لطف خدای را تفرج میکند. گفتم: آری پیغامبر نمیدانست ارشاد لطف و خدای را که فرمود: الرفیق الاعلی (همان) این آیرونی که نوعی گفتگوی اقناعی است در مقالات کاربردی قابل ملاحظه دارد. در مواردی نیز به ظاهر، پرسشی مطرح میشود اما مقصود، رسیدن به معنایی(حقیقتی) است فراتر از پاسخ آن پرسش. (در مقاله ای به این مطلب پرداخته ام).